پخش زنده
امروز: -
این قسمت از برنامه بدون تعارف سراغ حاج عبدالله کرمانی رفته که سرمایه اش چکهای برگشتی مشتریهایش است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما؛ این قسمت از برنامه بدون تعارف سراغ حاج عبدالله کرمانی ،پیرمرد خوش سیرت و خوش صورتی رفت که یک عمره کاسب است اما ویژگی اش این است که برای پول کاسبی نمی کند و سرمایه اش کلی چک برگشتی مشتری هایش است.
روی میز کاسب خوش روی این حجره پر شده از دفترهای سال های دور و نزدیک. خیلی حساب ها خط خورده اند و پرونده خیلی از آن ها باز است هنوز. نام بعضی از مشتری ها ۵۰ سال تمام است که مدام در ستون های این دفترها تکرار می شود. حاج عبدالله می گوید درس مکاسب را در محضر آیت الله خوش وقت آموخته و این دانسته ها را فقط به شیوه عملی می توان به دیگری منتقل کرد: «بازار امروز و حال و هوایی که جوان ها دارند جایی برای نصیحت باقی نگذاشته است. اگر کسی روشن ضمیر باشد با دیدن رفتار درست و خداپسندانه به آن گرایش پیدا می کند.
آقای رضوانی در بدون تعارف این هفته پای صحبت حاج عبدالله کرمانی نشسته که متن گفتگو به این شرح است:
مجری: حاج آقا سلام عرض شد احوال شما
حاج عبدالله: الحمدلله
مجری: چطورید؟ خوبین؟
حاج عبدالله : خداروشکر، خدارو صدهزار مرتبه شکر دوستان خوبی مثل شماها داریم الحمدلله
مجری: گفتند شما سرنمازید ما منتظر بودیم تا بیایین
حاج عبدالله: به به چه کار خوبی کردین مضاف این که به همین مقدار خدا به شما جزای خیر بده.
مجری: زنده باشین خوبین؟
حاج عبدالله: الحمدلله خدارو شکر، الحمدلله
مجری: چرا به شما می گن لوطی بازار امین السلطان؟
حاج عبدالله: صفت خوب شونه؟؟؟ حسن نیت دارند و الا من که چیزی نیستم
مجری: چندسالتونه؟
حاج عبدالله: 89 سال
مجری: ماشاء الله
حاج عبدالله: (متولد) 311 دیگه
مجری: ماشاالله چند ساله کاسبید؟
حاج عبدالله: از سال 60 تا حالا
مجری: سال 60 تا حالا
حاج عبدالله: نه سال 30 ببخشید از سال 30 یعنی سال 30 بله یعنی 60 سال
مجری: 69 سال
حاج عبدالله: بله
مجری: چند ساله که در بازار امین السلطانید؟
حاج عبدالله: از همان ابتدا تا الان تمامش همین جا بودم
مجری: جدی 70 ساله همین بازارید؟
حاج عبدالله: بله، بله
مجری: حاج آقا اهل کجایی؟
حاج عبدالله: ورامین و خانواده شدیدا مذهبی
مجری: مذهبی
حاج عبدالله: الحمدلله
مجری: پدر چه کاره بودند؟
حاج عبدالله : پدر من کشاورز بود ، منبر هم می رفت ولی کشاورز بود کشاورز
مجری: حاج آقا شما معروفید به این که دست تنگدستها را می گیرید مشتری رو تو فشار نمی گذارید، هوای ملت را داری تو کاسبی.
حاج عبدالله: خوب این وظیفه همه مردم همینه دیگه که هر کسی وظیفه شو انجام نمی دهد، کوتاهی می کند این کاری که من می کنم کار عجیبی نیست کارهای مهمی نیست که خیلی کارهای ساده است.
مجری: یعنی تو این مغازه نسیه داده می شود.
حاج عبدالله : همه می دانند این رو دیگه تا یک حدی دیگه زیاد تبلیغ نکنیم که از فردا بریزن بسرمون دیگه . تتمه اش رو می گن بدید به ما
مجری: من می خواهم این کشو رو با اجازه شما بکشم
حاج عبدالله: آها این کشو
مجری: ببینید من دست می زارم رو اسم ها، این چک های حاج آقاست
حاج عبدالله: نه این مال 50 سال پیشه، دستم بوده
مجری: 1378
حاج عبدالله: خوب این آره من از سال 40 دارم الان قاطی شده
مجری: اینها را برای چی نگه داشتید؟
حاج عبدالله: دیگه حالا نگه داشتم دیگه چه می دانم
مجری: ببین یه نصفه چک مونده سال 1351
حاج عبدالله: بله ما از سال 40 دارم تا حالا اینها رو 51 دارم
مجری: 1366
حاج عبدالله: بله دیگه هستند
مجری: 16 هزار تومان بوده چک
مجری: خدا همه را بیامرزد
حاج عبدالله: خدا غربت ما را هم بیامرزد خدا همه را
مجری حاج آقا اینها چند میلیون است، جمع بزنید.
حاج عبدالله: به پول حالا 50 میلیارد به پول حالا
مجری: جدی میگی؟
حاج عبدالله: آره به پول حالا دوتومان 25 زار بوده دیگه حالا؟؟؟
مجری: آقا خلاصه می خواهم به مردم بگم
حاج عبدالله: نه به مردم فایده نداره بابا مردم
مجری: اینها این رو ببینند این همه چک هایی که برگشت خورده.
مجری: حاج آقا حرص می خوری؟
حاج عبدالله: نه بابا مردم مگه بلد نیستند
مجری: اینها همه چک است. این همه چک هایی است که حاج آقا پولش رو نگرفته، درسته؟
حاج عبدالله: نه بابا می خوام چکار کنم که بگیرم حالا گرفته بودم هم همین بود چه خاصیتی داشت
مجری: آقا چقدر چک برگشتی اینجاست؟
حاج عبدالله: حالا از فردا باز می ایند اینجا میگن آقا
خوبه خوبه...
مجری: حاج آقا شد یه وقتی بگید من باید این چک ها را نقد می کردم اشتباه کردم
حاج عبدالله: ابدا من اصلا خوشحالم. هیچگاه اون فکر رو نمی کنم حالا یکی این بود تقریبا یک مشکلی داشتم یوسف آباد. یوسف آباد اون وقت بالاترین مکان ایران بود.
مجری: یوسف آباد تهران
حاج عبدالله: بالا آره دیگه بله خلاصه خیلی بدهکار هی بدهکار بودیم چک هاش هم ؟؟ می کرد بنده خدا آدم خوبی هم بود وقتی رفتم اونجا گفت که فلانی این خانه را که من اینجا دارم 300 متره در یوسف آباد متری 40 تومان می شه 12 هزار تومان . یه دکان هم که دارم خریدم 5 تومان ؟؟؟؟ می شه 17 تومان ، 18 تومان طلب داری یه تومانش را هم به ما ببخشید و این خانه و زندگی من را بگیرد اینقدر من ناراحت شدم گفتم فلانی یعنی من بیام خانه و زندگی تو رو بگیرم تو بری تو خیابان بشینی، من پولدار بشم بگیر چک هاتو
مجری: رفتی بخشیدی بهش؟
حاج عبدالله: باز میگه پس چی میگه بخشیدی نمی تونست بده که گفت خانه و زندگی بدم می خواست بده دیگه گفتم خونه و زندگی تو رو من بگیرم تو بری خیابون بشینی اونوقت من پولدار بشم خوب این پوله؟ این آتش جهنمه.
مجری: چرا می بخشی؟
حاج عبدالله: چرا نبخشم؟ آخر یک کسی مستحقه باید چکار کنیم ؟
چرا ندهم باید بدهم دیگه آدم مسلمان باید اگر کسی داشت و کسی هم احتیاج داشت بهش بده خوب چه خاصیتی داره اون پول ها؟
مجری: پس چرا ماها خیلی می دویم دنبال پول
حاج عبدالله: برای این که شما ایمانتون ضعیفه وجدان ندارید
مجری: منو می گین؟
حاج عبدالله: همه را همه اونایی که این کار را می کنند.
مجری: همه نه بعضی از کاسب ها هم هستند که هوای مردم را در این شرایط سخت ندارند.
حاج عبدالله: خدا خیرشون بده
مجری: ندارند
حاج عبدالله: ندارند خدا خیرشون ندهد
مجری: گران می فروشند مثلا میگن آقا برنج رو جمع کنم اینجا گردنتر بفروشم.
حاج عبدالله: اصلا مسلمان نیست واقعا میگم احتکار بدترین کاره چون بابا در این زمان احتکار خیلی نامردی است ، چون در این زمان احتکار خیلی نامردیه بی انصاف آخر تو احتکار می کنی چی بشه چه کار بشود؟
مجری : گران بفروشه پول در بیاره
حاج عبدالله: حالا پول در بیاره چه دلت ور می داره ، اصلا من مال خودمو می خوام بخورم یاد یکی بیفتم دلم ور نمی داره، مسلمان نیستی دروغ میگه دروغ میگه حتما نه خدا رو قبول داره نه اونا همونهایی که الان میگن که حقوقهای نجومی نجومی چیه ناحسابی های نامردا مردم برای 500 تومان زندگی می کنند ان وقت تو پول نجومی می گیری و خودتو مسلمون میدونی چه قدر آخر دزدی بی انصاف ها من یقین دارم ... دزد اونها هستند نه من.
مجری : آقا شما چند ساله از حاج آقا خرید می کنی؟
مشتری: من چند ساله همسایه دیوار به دیوار حاج آقا هستم
مجری: ویژگی حاجی چیه؟
مشتری: من انسان بودن را در ایشان دیدم ارزشهای این بازار امین السلطان وجود ایشان است.
مجری: حاج آقا شما هوای کسی را که تنگدست است، داری، نسیه میدی میگن کسی که نسیه میده یکدفعه مالش می رود.
حاج عبدالله: برای پول نمی خواهم کاری کرده باشم من الحمدلله خدا همه چیز بهم داده زیادم داده من 5 تا بچه دارم دکترند مهندسن وضعم خیلی خوبه ، سر و کاری با دزدی ندارند و برای رضای خدا کار می کنند و از این بهتر نمیشود می خواهم چه کار دیگه؟
مجری: چقدر الان سرمایه داری؟
حاج عبدالله : سرمایه من اینها هستند چرا خیلی دارم دفاتر، من هیچی
مجری: ببینم کدامش این مثلا؟این حسابهای دفتریه
حاج عبدالله : اینها بدهکاریه کسایی که بدهکارند
مجری: اینها بدهکارند؟ بله دیگه اینها سرمایه من است
مجری: حاج آقا جلوی دوربین ورق بزن
حاج عبدالله: اینها سرمایه های من است
مجری: اگر هیچ وقت پول نیاد دستش؟
حاج عبدالله: میگم خدا خیرشون بده عاقبت بخیر بشوند، دعاشون می کنم میگم خدایا اینها رو من بخشیدم
مجری: حلالند!
حاج عبدالله: از حلال هم آن ورتر
مجری: بدهی را به روز هم بیاره بده مال سی سال پیشش را بدهد
حاج عبدالله: نمی خواهم من همان بدهیش را می بخشم و به روز نمی خواهم، آخر برای چی می خواهم ، عجب آخر پول زیادی به چه درد می خورد؟
مجری: ماشین میلیاردی بخری خونه آن چنانی ، ویلا ، زمین، سفر خارجی
حاج عبدالله: نمی خواهم ، هیچکدام را نمی خواهم من چند بار خدا قسمت کرد مکه رفتم و سوریه ، اگر همه اروپا و آمریکا را به من ببخشند من نگاه هم نمی کنم من بدم می آید.
مجری: از آمریکا هم بدت میاد ؟
حاج عبدالله: از همه شون بدم میاد
مجری: میگن گره مشکلات ما آمریکاست
حاج عبدالله: دروغ میگن آمریکا، آنها به فکر کسی نیستند ، دنیا رو اینها به آتش کشیدند ، دروغ میگن
مجری: میگن گره اقتصادی کاسبیه ، با آمریکا باز نمیشه ؟
حاج عبدالله: نه، با کار و تولید باز می شود و بس ، قدیمی ها حرف قشنگی می زدند، می گفتند دستت روی زانوی خودت بگو یا علی ، چرا ؟ چون رو زانوی کسی باشد پا را می کشد می خوری زمین.
مجری: حاج آقا این لباس سبزه این لباس پاسداری است ؟
حاج عبدالله: گاهی این لباس پاسداری و گاهی لباس بسیجی می پوشم اینها رو من خیلی دوست دارم چون خودم بسیجی بودم چند تا تقدیرنامه دارم.
مجری: پس بسیجی بودی
حاج عبدالله: درست است
مجری: شما سابقه مبارزات انقلابی هم داری؟
حاج عبدالله: من کارم اصلا همین بوده من اصلا امام رو اینجا من معرفی کردم علت هم این بود که اعلامیه های امام را صدتا صدتا پخش می کردم من پانزده خردادی هستم دیگر من اصلا کارها رو راه می انداختم من بازیگرشون بودم من سایه شاه رو می خواستم با تیر بزنم.
مجری: الان اوضاع کرونا هم شرایط را برای کاسبها سخت کرده هم برای مردم
حاج عبدالله: خود مردم هم با انصاف باشند مراعات هم رو بکنند و کسی که دستش بازتر است
مجری: الان اوضاع کرونا شرایط را برای کاسب ها سخت کرده است
حاج عبدالله: بله خیلی
مجری: هم برای مردم
حاج عبدالله: خود مردم هم نسبت به هم با انصاف باشن مراعات همدیگر را بکنند آن کسی که دستش بازتر است یاد اون که دستش بسته هست بکند، اون آقایی که اجاره می گیرد یاد اجاره بده هم باشد،
یک ماه دو ماه اجاره را ببخشد کمتر بگیرد.
مجری: پس کاسب ها باید ببندند
حاج عبدالله: فشار نیاورند، کسانی که صاحبخانه هستید به فکر مستاجرتان هم باشید تو خودتو جای اون بگذار یک دقیقه، ببینید چه می شود؟
کسانی هستند با یارانه زندگی می کنن فکر اون هم باش همچین نیست که همه حقوقهاشون کلان باشه نه آقا
مجری: امروز چقدر نسیه دادید؟
حاج عبدالله: این ها مجانی بوده نسیه هیچی ندادم اینها کار نداشته باش این ها همه مجانی بوده
مجری: چقدر مجانی دادی
حاج عبدالله: حدودا 400 تومان
مجری: 400 هزار تومان مجانی؟
حاج عبدالله: مجانی همه مستحق بودن ؟؟؟ شفقتی
مجری: چه دلی داری؟
حاج عبدالله: نه بابا دلم کجا بود؟
حالا 400 هزار تومان دادیم باید بگیم ، قاطی کردم.
مجری: بابا شما 60 سال است دارید این کار را می کنید.
حاج عبدالله : 60 هزار سال هم باشد کم است به این سادگی نیست که من با دو رکعت نماز خوندن، آدم مسمان نمی شود که اون وظیفه است ولی بالاترین این هاست
مجری: حاج آقا راجع به نسیه شعر هم بلدی؟
حاج عبدالله : والله نه ولی این شعر رو شنیدم نسیه ور مسیه آخر به دعوا رسیه
من نگفتم اینو ولی شنیدم
مجری: این اخلاق و منش از کجا در شما به وجود آمد؟
حاج عبدالله: من دیگه مثل پدر من یه صدم پدرم نیستم من اصلا عجیب اون اخلاق اون بود من نیستم که
مجری: از پدر دارید؟
حاج عبدالله: بله از پدر که پدر من اصلا ندیدم دیگه کسی مثل اون
مجری: دیگه دوست داری راجع به کی حرف بزنی؟
حاج عبدالله : اولش همین حاج قاسم به نظر من کوچکتر از اینم که درباره حاج قاسم حرف بزنم چون حاج قاسم بزرگمردی بود کسی که حاج قاسم را قبول نداشته باشه نیست گمانم واقعا نیست.
مجری: وقتی که شنیدید شهید شده حاجی چی؟
حاج عبدالله: باید بگویم کمتر کسی که این قدر ناراحت بشوم ایشان است ، خدا هزاران بار این ترامپ ملعون رو لعنت کند که یک همچین جنایت بزرگی رو انجام داد، حاج قاسم مالک اشتر زمان ما بود
مجری: کاش همه مسئولان روحیه شون مثل حاج قاسم باشد
حاج عبدالله: خیلی، نیست دیگه کاش بود من معتقدم که الان دیگه حاج قاسمی نداریم به اون صورت، حالا خداکند که در راه ان حرکت کنند ولی دیگر حاج قاسم نداریم خیلی بزرگ مرد بود.
مجری: خدا ان شاالله برکت شما رو زیاد کنه، عمر دراز به شما بده که اینقدر هوای مردم رو داری
حاج عبدالله: من که خودم رو چیزی نمی دونم این لطف خداست که من رو اینجوری خلق کرده من که نمی دونم یک ساعت دیگه هستم یا نیستم ، همه اش لطف خداست .
مجری: یک عکس یادگاری بگیریم، حاج آقا ماسک بزن ، مراقب کرونا هم باش.
نسبت به همه ی برنامه های انقلابی تان سپاس گزاریم
ببخشید فیلمِ برنامه کی منتشر می شود؟!
چون مبنا فیلم هست و گزارشِ متنی ، جزو امکانات بهتر و بیش تر به حساب می آید .
صحبت های حاج آقا کلا درس زندگی بود! برای همه و در همه ی سنین !
سپاس گزاریم